سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



 

 یکسال

 

 

 



یکسال است که دلتنگی های غروب را با بودن در کنار مزارش، سپری می کنیم


و در نهایت ناباوری، باورمان شده که او دیگر نیست، دیگر نمی آید
 



و دیگر نباید منتظرش باشیم، دیگر آن شمع فروزان را نمی بینیم


ولی طنین صدای دلنشینش همچنان در گوش ما



و مهربانیش در قلب ما و زیبایی چهره اش در یاد ماست    .



کاظم بگذشت سالی از فراغت


غمت با ما بماند تا قیامت



اگرچه سایه ات رفت از سر ما



غمت سایه فکنده بر دل ما



یک سال می گذرد و می سوزیم


و به هر جا می نگریم، خاطره ای از تو در خیال ما شکل می گیرد


یک سالی است که سنگ صبور خود را از دست داده ایم


و نگاه پاکش را دیگر نمی یابیم


چه سخت است فراق کسی که یاد و روحش همیشه در کنار ماست و او خود نیست



کاظم سالی نبودی، قرن ها بر من گذشت



در جهان هر چه خوشی بود، رفت و دیگر برنگشت



سالی گذشت و ندیدیم لبخند رویش...



گذشت ایام نیز نتوانست دلهای پر از درد و رنج ما را اندکی تسکین دهد.



یکسال از پرواز معصومانه اش گذشت


و این یکسال را با یاد و بی حضورش چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم



و در فراقش چه خونها که از دل چکید و چه اشکها که بر رخ دوید.


بعد از تو گریه گریه....‌فقط گریه ماند و من


در اشکهای هر شبه ی خود شناورم


بار عظیم این غم جانسوز را بر دوش کدامین سنگ صبور بیاویزیم


که اینگونه در یک روز  بهاری مملو از سکوت شامگاهان با عطر خدا درآمیخت


و در دست فرشتگان بر بال آسمان نشست! 

 



موضوع :


 

 

 

 

خیلی زودرفتی

 



بـــرادر رفتــی و یادت بجـا ماند 

 

مــیان ســینه ها نامـــت بجا ماند 

 

برادر رفتی و با من چه کردی؟ 

 

مرا دســـت غروبِ غم سپردی 

 

اتاق قلب مــن بی تو چه سرده 

 

تمــــام لحـظه هام لبــریز درده 

 

برادر رســـم دنیــــامون همینه


خدا از بیــن ما گل رو میچینه

 



موضوع :


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چرا

 

 

دلم تنگ است و میدانم تو دیگر برنمیگردی     

 

 

بمانم هرچه خیره پشتِ این در، برنمیگردی

 

 

به یادت هرچه بی تابانه بنشینم به رویِ تاب     

 

 

به زیرِ این درختِ سایه گستر برنمیگردی

 

دوباره دانه می پاشم حیاطِ خیسِ باران را     

 

 

اگرچه خوب میدانم کبوتر برنمیگردی

 

تُهی از نوبهارت مانده تقویمِ خزانِ من

 

 

به این مهر و به این آبان و آذر برنمیگردی

 

 

غریبی میکنم با قابِ عکست نا اُمیدانه     

 

 

خودم هم کرده ام انگار باور برنمیگردی

 

 

هزاران سالِ دیگر کااااااااش با بویِ تو برخیزم     

 

به دیدارم نگو که صبحِ محشر برنمیگردی

 



موضوع :


 

 

 

 

به یادتم ......

 

            در فراقت از خدا یک چیز میخواهم برادر

 

 گر نباشی در کنارم ، مرگ میخواهم برادر

 

من چه کردم که صبرست در نبودت قسمتم

 

     من تو را میخواهم، کاش تو بودی ای برادر

 

تو برفتی و ندیدی که چه ابریست دلم

 

کاش بودی و بر من می تابیدی ، که تو خورشید بودی برادر

 

به گمانت که در فراقت من شوم یار کسی

 

تو عزیزی که عزیزتر از تو نیست ای برادر

 

از زمانی که تو رفتی این دلم غمگین است

 

    ولی این را تو بدان که همیشه در یادی برادر

 

 

"به یاد برادر عزیزم کاظم که خیلی زود ترک این دیار کرد،روحت شاد و یادت گرامی کاظم    "

 



موضوع :


 

 

 

دلتنگ ....

 

 

 

 


پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است....    




پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم....    




پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته....    




پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد.....    




چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را....



تنها به فاتحه ای قانعند شب جمعه است یاد از عزیزان از دست رفته بکنیم باشد که دیگران نیز مارا یاد کنند    

 

دلتنگتم، خیلی......  

 

 



موضوع :


 

 

 

 

 

یادش بخیر

 


این روزها جای تو در فضای کوچک خانه خالیست    ...



خاطراتت از جای جای خانه عبورمی کنند و گاهی .... گاهی با خاطره ای ، خاکستری دلمان ، آبی می شود     ...


این روزها جای تو از همیشه خالی تر است     .


و دلخوشیم به در خواب دیدنت     !


دلخوشیم به بوییدن عطر لباسهایت که هنوز هم به جا مانده     .


اما  ....


اکنون که در گذر روزهای عمر به آخرین روز بهمن رسیده ایم ..... حال که رسیده ایم به تولدی که بی حضور تو از راه می رسد، نبودنت بیش از همیشه احساس می شود ..



هشت ماه و نوزده روز را بی تو سر کردیم اما گذر از امروز از هر چه فکر کنی سخت تر است .


آخرین بار را یادت هست ؟؟


رنگ سبز به تن داشتی ، شمعها را فوت می کردی وچه شادمانه می خندیدی ....!


و چه درد آور بود که به 4 ماه نرسیده شمع وجودت خاموش شد !!


و چه نعمتیست بی خبری !


چه نعمتی بود که نمی دانستیم آخرین بار است !


دیروز دم غروب کنارت بودیم ،


واین باد بود که شمعهایت را یک به یک خاموش می کرد ...


آنقدرکنارت ماندیم که بیست و پنجمین شمع هم خاموش شد .
.
.
.
.
میدانیم می بینی . میدانیم هستی ... دلخوشیم به همین .


برای همین باز هم دلمان می خواهد از ما بشنوی :

 



موضوع :


 

 

 

 

 

روحش شاد 

 


آه   

 


آه  


آن نازنین که رفت

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                     

 

حقیقتا چه ارجمند و گرامی بود


گوئی فرشته بود، نه آدم


در باغ آسمان و زمین، ما گیاه و او، گل بود، ماه بود

     .

با ما چه مهربان و چه دلجو، چه جان نثار


او رفت و رفت و رفت

 

او بهترین عزیز، عزیزتزین دوستان ما

 

جان ما و عزیزتر از جان بود

 


یادش بخیر و روحش شاد

 



موضوع :


 

 

 

 

به یاد برادرم

 

 

 

                                                     کسی آمد و زندگی کرد و رفت                                                

 

برای خدا بندگی کرد و رفت

 

 

میان دو دو دنیا کمی مکث کرد

 

دمی بین ما زندگی کرد و رفت

 

کمی ماند و با خنده اش ماه را

 

 

شبی غرق شرمندگی کرد و رفت    .... 

 

 

برادر عزیزم! تا بودی احساس مهربانی ات سخت بود. نمیخواهم به رسم مویه و گریه و زاری حقیرانه ، شکوه از روزگار به درگاه خدا برم. میدانم "تقدیر" تنها اجبار زندگی ماست حتی اگر با مرگ عزیزی چون تو باشد    

 

میدانم "انالله و انا الیه راجعون". میدانم "کل نفس ذائقه الموت ثم الینا ترجعون". میدانم "کل من علیها فان". خیلی آیات و روایات دیگر را هم میدانم ولی این را هم میدانم که داغ برادر چقدر سنگین است. میدانم هرچه بیشتر به نبودنت فکر میکنم به همان اندازه باور این

 

 

مصیبت          برایم غیر ممکن تر میشود. هنوز که هنوز است عکسهای یادگاری تو را که میبینم انگار اینجایی بین ما. هنوز طنین صدایت در گوشم تکرار میشود و هنوز انگار قرار است چند روز دیگر پیش ما بیایی و هنوز انگار... .

 

 

میدانم آنجا آسمانت آبی ست. میدانم آفتاب آنجا گرم و روشن است و میدانم آنجا هوا همیشه بهاری ست. پاییزش هم سبز و زرد است. زمستانش هم پر از رنگین کمان هزار رنگ. آنجا که هستی سلام ما را به خوشبختی رفته مان برسان.

 

 

اینجا ولی نمیدانی؛ بهار و تابستان و پاییز و زمستان همه اش سرد و سیاه و خاکستری ست اینجا آسمان بر سر ما سنگینی میکند. اینجا آفتاب هر روز ، بی تو بودن را که به یادمان می آورد آرزو داریم زودتر شب شود. اینجا خلاصه بی تو زندگی هیچ لطفی ندارد.

 

 

برادر عزیزم روحت شاد!

 



موضوع :


 

 

گاهی ارزش واقعی یک لحظه را


 تا زمانی که به یک خاطره تبدیل نشود نمی فهمیم.

 

 

تصاویر

 

 

 

 

 

 


ارزش یک بودن را فقط هنگام نبودن می توان فهمید.

 

 

 

 

 

 

 

تصاویر

 

 

 

 

 

 

 

تصاویر

 

 

 

 

 

 

 

تصاویر

 

 

 

 

 




موضوع :


 

 

 

ت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عکس



موضوع :


   1   2      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز